تو حتی با من خداحافظی نکردی
وقتی رفتی
با چمدان در دست
او حتی در بازگردانده شده با من خداحافظی نکرد
بدون اینکه چیزی بگوید از آنجا دور شد.
نمی دونم چرا اذیتم کردی
دلیلی برای اتفاقی نیست
من هنوز بلوز سفید را به یاد دارم
برچسب شده در کتاب خانم.
دردی که در قلبم می چرخد
من همچنان عشقم را به تو ابراز می کنم
در فاصله ای که خورشید می درخشد
بعد از ظهر نتیجه خوبی نخواهد داشت.
با بلوز سفید بود که تو را بوسیدم
اولین بوسه ما در زمستان
اولین آغوش محکم ما
آنها فقط در خاطرات خواهند ماند.
شب ها نمی توانم بخوابم
حضورت در ذهنم نقش بسته
با این رنج دلم برات تنگ شده
مرا گروگان این کوپید دیوانه نگه می دارد.
من این عشق نافرجام را می شناسم
توهم گسترده ام را طرحواره کرد
مرا در تلخی و خیال رها کرد
ثمره عواقبی که توهین می کند.