نامه شما
نامهات مرا از درون آزرد،
و مرا از هر آنچه دوست داشتم، ناخشنود ساخت،
تمام حرفهایم را پس دادی،
همه بوسهها و کلی بغل.
کسی را ندارم که کمکم کند،
در این ساعتِ بیسپاس، من فقط درد هستم،
فقط چشمانم مرا دنبال میکنند،
و در غم وداع گریه میکنند.
به اطراف نگاه میکنم و چیزی نمیبینم،
فقط صورت خیس من،
بی هیچ مقصدی در آینه ترسیم شده،
ترجمه حقیقت ناب من.
درد جدایی هیچ دوستی ندارد،
همه چیز را آزار میدهد، آزار میدهد و آزار میدهد،
وقت تلف کردن برای گفتن اینکه: دوستت دارم،
بنابراین او رفت و نامهای به من داد.